یک برکه ی پر قو یا یک بوم دورنگ است؟
بین دو قبیله، سرِ چشمان تو جنگ است
چشمان تو مستعمره ی من شده امروز
تیمور اگر در طلب فتح تو لنگ است
مثل غزل پخته ی سعدی ست نگاهت
هربار مرورش بکنم باز قشنگ است
وقتی تو نباشی ، چه امیدی به بقایم؟
این خانه ی بی نام و نشان، سهم کلنگ است
باید که به صحرا بزنم گاه گداری
این شهر برای منِ بی حوصله تنگ است
قد می کشم و ماه می آید به کنارم
این دلخوشیِ هرشب یک بچه پلنگ است
" رویا باقری "
این غزل مشکل وزنی داره