نقطه سر خط

دست نوشته های محمد گلالی تراب

نقطه سر خط

دست نوشته های محمد گلالی تراب

زن و مرد جوانی به محلهٔ اسباب‌کشی کردند.
روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های شسته است
و گفت: لباس‌ها چندان تمیز نیست. انگار نمی‌داند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس‌شویی دیگری بخرد.

همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباس‌های شسته را برای خشک شدن آویزان می‌کرد، زن همان حرف را تکرار می‌کرد تا این‌که حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: ”یاد گرفته که چطور لباس بشوید مانده‌ام که چه‌کسی درست لباس شستن را یادش داده“.

مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌‌هایمان را تمیز کردم!